ادبی نوشته های امجد

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۸ دی ۹۳، ۲۲:۳۱ - مینا
    چرا

۱۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

حافظ

به نام خداوندقلم-عشق-کلمه

من به جناب حافظ اردت عجیبی دارم وبه فال ایشونم اعتقادِ عجیبی...

سالِ پیش سرِسال تحویل یه فالِ پرازامیدبرام اومدکه بیت اولش این بود:

دست ازطلب ندارم تاکامِ من برآید

یاجان رسدبه جانان یاجان زتن  برآید

که  البته برای من تعبیرهم شد؛طوری که حتی روزی که این بیت تعبیرشداین دوبیتی رودرجوابِ جناب حافظ گفتم:

دست ازطلب ندارم تاکامِ  من برآید

یاجان رسدبه جانان یاجانِ من درآید

حافظ!مبارکم باد!جانان به من بخندید

انقدرپیله گشتم تاکامِ  دل برآمد

که البته تعبیرش خیلی کوتاه بودوبعدازیه هفته دوباره رفتیم سراغ قسمت«جان من درآید!»ش!

اماامسال حساب کارخیلی فرق می کنه...

امسال موقع سال تحویل نیم ساعت فقط گریه می کردم!(سالی که نکوست...)

فال امسالم  یه جورغم خاصی همراه خودش داره...

اما من خیلی بهش بدبین نیستم...

هرچندکه  تاهمین الآنم تعبیرشو می بینم!

حالاشماهم فالموبخونیدشاید بهترازمن تعبیرش کردید!

«یادبادآنکه سرِکوی توام منزل بود

دیده راروشنی ازخاکِ درت حاصل بود

راست چون سوسن وگل ازاثرِ صحبتِ  پاک

درزبان بودمراآنچه تورادر دل بود

دل چوازپیرِ خردنقل معانی می کرد

عشق می گفت به شرح آنچه برو مشکل بود

آه ازآن جورِتطاول که درین دامگه است

آه ازآن سوزونیازی که درآن محفل بود

دردلم بودکه بی دوست نباشم هرگز

چه توان کردکه سعی من ودل باطل بود

دوش بریادِ حریفان به خرابات شدم

خمِ می دیدم وخون دردل وپادرگل بود

بس بگشتم که بپرسم سببِ دردِ فراق

مفتیِ عقل درین مسئله لایعقل بود

راستی خاتم فیروزه ی بواسحاقی

خوش درخشیدولی دولتِ مستعجل بود

دیدی آن قهقهه ی کبکِ خرامان حافظ

که زسرپنجه ی شاهینِ قضاغافل بود»

ما که دیگه تصمیم گرفتیم ازاین به بعدهرچه «سرپنجه ی شاهین قضا»گفت قبول کنیم؛به شماهم توصیه می کنم باهاش کناربیاید،چون تغییرش که کارِمانیس...

ولی لاقل می تونیم باهاش کناربیایم وحالشو ببریم!

من که ازوقتی این جوری فکرمی کنم حالم  خیلی بهتره.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۰۳

رفاقت

به نام خداوندقلم-عشق-کلمه

تقدیم به همه ی رفیقای تاپای جون...نه مثل ما...

هفت سال ازآن شب می گذرد.

نه؛هفت سال وچهارماه.

شب عیدبود-عیدِنوروز-

روبروی ایوان طلانشسته بودیم که این قراررا گذاشتیم.

این انگشترهم یادگارهمان قراراست.

من راببخش مجید!

من واقعابدقولم!

ازهمین انگشترِدستم خجالت می کشم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۵۹

خسته

به نام خداوندقلم-عشق-کلمه

این شعروسرسال تحویل توقبرستون گفتم...

سالی که نکوست ازبهارش پیداست...!

امیدوارم حال شما مثل من  نباشه...

خسته ام ازاین زمونه

گریه های بی بهونه

دونه دونه

توخیابون وتوخونه

خسته ام ازاین همه غم

دنیای غصه وماتم

آخدا!مابسمونه

دوس دارم بگن که مُردم!

خسته امازاین رفیقا

که میگن تا پای جونن

اما وقتی پاش میفته

توکی هستی؟!

نمی دونن!

خسته ام ازخنجرازپشت

خسته ام ازنارفیقی

خسته ام ازاینکه عشقت

رونذارن که ببینی

-نه که دیگرون نذارن

خودِ عشقت دوس نداره-

خسته ام ازاینکه عشقم

دوس داره تنهام بذاره

آخدا! من کم آوردم

گیم اُوِر شدم خدایا

خسته ام من بسه دیگه

چنددفعه بایدبسوزم؟!

امجد7

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۷

خیانت

به نام خداوندقلم-عشق-کلمه

با عذرخواهی پیشاپیش ازعاشقای واقعی  این روزا...

خوش بحالت سهراب

قایقت ساخته شد

من کماکان باخودم می گویم

قایقی خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب

دورخواهم شد ازاین شهرغریب

قایقم ساخته است

ولی آخرسهراب

قایقم رابه کجااندازم؟!

آن جهانی که تواز آن خواندی

این زمان تعطیل است

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۰

بانوزهرا

به نام خداوندقلم-عشق-کلمه

نمی دونم چه سریه...

فاطمیه که می رسه حال وهوام کلاعوض میشه

حتی اگه کلی ازهیات دورباشم یه جوری میشه که بازبرم هیات...

انگارمادرمی فرسته دنبالم ومیگه برگرد!

لاقل این چندروزو خوب باش!

ممنونم مادرم!

من که هرلحظه بگفتم زهرا،مادرخون جگرم راعشق است

حیف یک دم نشدم لایق آن که بگویم مادرم راعشق است

ابن صالح نیستم مادرجان،تونگاهم کن ونیکم گردان

ذکرشام وسحرم یازهراست،ذکرشام وسحرم راعشق است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۵۵

به نام خداوندقلم-عشق-کلمه

سال نواومده و

همه جا سرسبزه

همگی می خندند

زندگی ها سبزه

همه ی گلخونه ها

گلای تازه دارن

گل فروشیای شهر

یاس وآلاله دارن

همگی می خندند

همگی خوش حالند

زندگی شیرینه

همه باهم شادند

مردم شهراین روزا

حالشون خیلی خوشه

دورهم می شینن و

میگن ازهرچی بشه

-ازتوافق ژنوتا زن حسن خله-

می گن ومی خندن و

زندگی خوش می گذره

همه چی آرومه

همه چی خیلی خوب

زندگی شیرینه

یه جوری توپ توپ!

اما تواین خوشیا

یه نفرغمگینه

نمی دونه عیده

ازهمه دلگیره

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۰

به نام خداوند قلم-عشق-کلمه

j

نمی خوام هی کلمه ردیف کنم

شعربگم

دوس دارم حالموبه مردم این شهربگم

من دارم دوونه میشم

زندگیم به جوریه...

نمی خوام بهشت نسیه...

این جهنم نقدیه!

چسبیدی به وزن شعر و

حال شاعربیخیال!

چسبیدی به قافیه

حال دلِ من بیخیال!

پشت این حرفای شیرین که میگم برای تو

بخدا یه دنیادرده

ندیده چشمای تو

چون که توفقط حواست

بوده به وزن وردیف

یه بارم نپرسیدی

حال دلش بوده ردیف؟!

بیخیال قافیه وزن وردیف

بیخیال هرچی قانونه وفن

جون هرکی دوس داری واسه یه بارم که شده

دل بده به حرفای من

سعدی وحافظ ونیما

مهدی وفروغ وشمس

ازهمه عذرمیخوام اما یه بار

بذارین یه شاعرِ بی همه چیز

بزنه فاتحه ی وزن وردیفو بخونه

بذارین حرفای قلبشو بگه

بی قافیه

بی حاشیه...

امجد7

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۰۴