تپش خاطره ها
سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۲ ب.ظ
به نام خداوندقلم-عشق-کلمه
کاش زندگی ترمزداشت!
کاش می شد یه لحظه واستی...یه نفسی بگیر ی ودوباره راه بیفتی!
انقدرسریع می گذره که حتی فرصت نمی کنی ببینی چه بلایی سرت اومده!!
یه سال می گذره که من عزیزترین کسموندارم!
یه ساله باخاطراتش زندگی می کنم وشعرمی گم...
زندگی باخاطراتم عالمی داره!
20-تیر-93
«زندگی درتپش خاطره ها
لحظه های سنگی
خاطرات رنگی...
یادآن شب که من وتو
همه ی شادی را
پیش هم حس کردیم
یادهرلحظه که من بودم وتو
ودگرهیچ نبود
نه غم تنهایی
ونه اندوه فراق
من درآغوش تو می خندیدم
وتودرآغوشم...
لحظه های باهم
شده سرتاسرعمر من وتو
من وتو
زنده به این خاطره ایم
لحظه هامان شده این خاطره ها
همه ی خاطره ها
درتمام لحظات سنگی
می وزدهمچون باد
می چکد چون باران
دلمان گرم همین خاطره هاست
زندگی
این تپش خاطره هاست.»
۹۳/۰۴/۲۴