غروب جمعه
به نام خداوندقلم-عشق-کلمه
غروب کلایه حس دلتنگی باخودش داره...
مخصوصااگه غروب جمع باشه
زمانی که مدرسه می رفتم خیال می کردم بخاطرترس از فردای مدرسه که حالم اینجوری گرفته میشه،اما حالامی بینم بااینکه فرداخبری ازمدرسه هم نیست،همین که خورشیدداره آروم آروم میره پایینتر ،سرخی آسمون میره رواعصاب من!
غروب جمعه برای من دلگیرترین ساعاته...
یادم نمیادغروب جمعه ای روبدون گریه گذرونده باشم!
این شعروتقدیم می کنم به دلیل دلتنگیای همه ی عاشقا...
آقامون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
«غروب جمعه که میشه دنیابرام جهنمه
باکسی حرفی ندارم دلم می گیره ازهمه
غروب جمعه که میشه دلم می خواددادبزنم
بگم آقامیشه بیای؟این خواسته ی آخرمه
غروب جمعه که میشه دلم هواتومی کنه
می خوام بیام پیش خدابگم جدایی بسمه
غروب جمعه که میشه گریه ولم نمی کنه
گریه وناله و فغان ، این روزا اینا کارمه
غروب جمعه که میشه نفس کشیدن سختمه
انگاری قلب کوچیکم خونه ی غصه وغمه
تاتونیای حال دلم هرروزوشب اینجوریه
تاتونیای آقای من،یه چیزی روزمین کمه»