خنده ی مصنویی
دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۴۱ ب.ظ
به نام خداوندقلم-عشق-کلمه
این شعرو19-مهر-92گفتم تهشم نوشتم«تنهام!»
انگاراون روزاحالم خیلی بدترازالآن بوده!
ایشالاهیشکی هیچوقت تنهانشه...
«فواره های رنگی
چراغای چشمکی
شبای بی ستاره
خزونه یابهاره؟!
هرکسی غرق خیال
هرکسی ، اندوهی
شهرماهست شلوغ
لیک پراز خالی
مردم شهرهمه
درخیال ِ خودشان
کس نداردخبری
ازدلِ دلتنگان
همه شادند ولی
شادیِ مصنویی
خنده ی دلقکِ شاد
درمیان ِ یک سیرک
شهرماخاموش است
غرق درتاریکی است
زندگی بی معناست
خنده ها توخالی است!»
۹۳/۰۱/۲۵